از دهۀ دوم انقلاب اسلامی بعضی از صاحب قلم ها و صاحب تریبون ها در کشور ما با دیدگاه هایی که داشتند این پرسش را مطرح کردند که انتظار ما از دین چیست؟ آنها ذیل بحث انتظار بشر از دین، این پرسش را بیان می کردند که اساساً ما تأمین چه بخشی از نیازهایمان را میتوانیم از دین انتظار داشته باشیم. در پی پاسخگویی به این پرسش ها تعبیر دین حداقلی و دین حداکثری را به کار بردند و گفتند: گاهی از نظر ما دین کارکرد حداکثری دارد؛ یعنی در پی تأمین همۀ نیازهای ماست. دین با چنین کارکردی، دین حداکثری نامیده میشود، اما آنگاه که کارکرد دین تأمین بخشی از نیازهای بشر تلقی شود، دین حداقلی برای آن به کار میرود. در کنار این دیدگاه، دیدگاه تعادلی هم مطرح شده که به ظاهر راه میانه بین دین حداکثری و دین حداقلی را برگزیده است.
وقتی بحث تحول در نظام آموزشی به میان میآید بیش و پیش از هر چیز بر تغییر و اصلاح متون آموزشی تمرکز میشود. اما حجتالاسلام ذوعلم، معتقد است متون آموزشی تنها یکی از عوامل دخیل است در حالی که مهمترین و محوریترین مؤلفه در تحول نظام آموزشی «فرهنگ آموزشی» حاکم بر دانشگاهها است.
سوم اسفند ماه سال1367، تاریخی است که در ذیل یکی
از پیامهای مهم و پرنکته امام(ره) و در کنار امضای ایشان مشاهده میشود.
به قطع نمیتوان گفت که صدور این پیام در این تاریخ معین، اتفاقی بوده یا
حسابشده، اما بههرحال ولو اتفاقی هم بوده باشد، اتفاق جالبی بهنظر
میآید؛ چراکه از سویی در سوم اسفند (حوت) 1299.ش بود که دور جدیدی از
دخالتهای بیگانگان در سرنوشت جامعه و کشور ما رخ داد.
مخاطب این پیام، «روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات»
هستند؛ یعنی همان قشری از جامعه که گرچه ریشه در تاریخ هزاروچهارصدساله پس
از اسلام دارند، اما کنارهگیریِ بخش عظیمی از آنها از عرصه سیاست و جامعه و
فقدان یا ضعف احساس وظیفهای جدی دراین عرصه ــ در اندازهها و سطوح
متفاوت ــ میدان را برای تاختوتاز حاکمان قلدرمآب و نفوذ بیگانگان فراهم
ساخت.
بحرانسازیها و مشکلآفرینیها به حجم مشکلات و بحرانهایی که زمینهساز انقلابی بوده است، اضافه میشود و برای هر انقلابی، چنین وضعیتی چندان دور از انتظار نیست. مهم چگونگی مهار این بحرانها است تا زمام کار از دست انقلابیون خارج نشود. در انقلاب اسلامی ایران، عامل مهمی که توانست به مهار و کنترل این بحرانها و بحرانسازیها کمک کند و علیرغم حجم فراوان و گوناگون اشکال و قالبهای این مشکلات، مردم را از انقلاب مایوس نسازد و نهایتا پس از گذشت 25 سال از انقلاب، جامعه را به سلامت از این گردابها برهاند، اعتماد عمیق توده مردم و نخبگان و رهبران و مدیران انقلاب به امام خمینی(ره) و رابطه نزدیک، معنوی و دینی امام راحل با امت بود که از خاستگاه “ولیفقیه ” و کارویژههای آن حاصل شده بود.
به نظر من رفتار رهبر انقلاب در قبل، حین و بعد از انتخابات یک رفتار مدبرانه، اخلاقی، مبتنی بر قانون و در جهت مصالح و تعالی کشور بوده، بهگونهای که هر مقداری که بررسی میکنیم، نمیتوانیم بگوییم در یک نقطهای از این تصمیمگیریها و تدابیر بهتر از آن میتوانسته عمل بشود. البته این هم امری خارج از انتظار نیست که بعضیها میخواهند نسبت به تدابیر رهبری تردید بکنند، چرا که در زمان پیغمبر اکرم (ص)، امام علی (ع) و دیگر امامان معصوم نیز چنین وضعی وجود داشته است.
اساساً توانمندی هر مدیری در مواقع بحرانی خودش را نشان میدهد. اینکه مدیران چگونه بحرانها را مدیریت میکنند و با کمترین هزینهها جامعه را از مشکلات بزرگ میرهانند، مسئلهای بسیار مهم است. این اتفاقات هم محدود به کشور ما نیست، بلکه در هر کشوری ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد. هم در کشورهای غربی، هم در کشورهای شرقی و هم کشورهایی که دموکراتیک یا غیر دموکراتیک اداره میشود، کمابیش چنین اتفاقاتی میافتد. اتفاقاً در کشورهایی که مردمسالاری بیشتری وجود دارد، زمینه چنین اتفاقاتی بیشتر خواهد بود. لذا چگونگی مدیریت این حوادث بسیار مهم است و خودش یک شاخص اساسی است. این برداشت که پس از انتخابات برخی کاندیداها بیانصافی کردند و گفتند که رهبری از قبل مشخص کرده بود که به چه کسی باید رأی داد، برداشت مغرضانهای بود، چون تا قبل از انتخابات هیچکس چنین حرفی را نمیزد. اتفاقاً بعضی روزنامهها که طرفدار جناحهای مختلف بودند، هرکدام آن شاخصهای مد نظر رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق میدادند. نکتهای که در اینجا مهم جلوه میکند، این است که رهبری ولایی و ولیفقیه برای حل یک مسئله یا چالش اجتماعی در موقعیتهای مختلف میتواند طراحیهای مختلفی را ارائه دهد. ما اگر بخواهیم نقش رهبری را تحلیل بکنیم، نباید بین عواملی که موقعیت ایجاد کرده است و پارامترهایی که رهبری در آن تصمیمگیری کرده، خلط کنیم. درست است که رهبری به عنوان یکی از عوامل مؤثر در ایجاد موقعیتها نقش ایفا میکند، ولی همه عواملی که در یک موقعیت اجتماعی ایجاد میشود و تأثیر میگذارد، فقط تصمیمگیریها و اراده رهبری نیست. در یک جامعه گروهها و افراد مختلف و نخبگان ذینفوذی هستند که دیدگاهها و جهتگیریهایشان نهتنها ممکن است با رهبری یکسان نباشد، بلکه چهبسا متضاد هم باشد. همچنین گروههای معاند و معارضی هستند که ممکن است حتی خودشان را نشان ندهند و منتظر فرصتها بمانند تا به مقاصد خود دست یابند. در جهان و جامعهای که ارتباطات اینترنتی کاملاً باز و آزاد است و اطلاعرسانی خیلی سریع انجام میشود، دستیابی به بسیاری از اهداف نیز چندان سخت نیست. ما باید بررسی کنیم و ببینیم که با توجه به برخی از موقعیتهایی که وجود داشته، مقام معظم رهبری قبل از انتخابات، در حین و بعد از انتخابات چه تدابیری کردهاند و این تدابیر آیا میتوانسته در وضعیت بهتری هم باشد یا نه؟