وزارت آموزش و پرورش از حیث برنامهی بلندمدت، با وجود سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، به نظر میرسد برنامهی قابل قبولی را در اختیار دارد. با نزدیک شدن به پایان سال تحصیلی، به نظر فرصت مناسبی است تا به روند اجرایی شدن این سند نگاهی داشته باشیم. با تغییر دولت در تابستان سال 92، سال تحصیلی جدید با مدیریت دولت جدید آغاز شد، اما پس از استقرار دولت جدید در وزارت آموزش و پرورش، کمتر سخنی از سند تحول به میان آمد. جهت پیگیری روند اجرایی شدن سند تحول به سراغ حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم، رئیس پژوهشکدهی فرهنگ و مطالعات اجتماعی و مشاور اسبق وزیر آموزش و پرورش رفتیم. دکتر ذوعلم معتقد است: «...متأسفانه ما در وضعیت کنونی به نوعی رخوت و کندی در توجه به آموزش و پرورش گرفتاریم که بیش از آنکه به اشخاص و مدیران مربوط باشد، به ساختار و بروکراسی حاکم بر تعلیم و تربیت ما مربوط است. به همین دلیل، از برخی مسائل بسیار مهم غفلت میشود که باید توجهی جدی به این موضوع داشته باشیم.»
با توجه به اینکه به پایان سال تحصیلی نزدیک میشویم، فرصت خوبی است که به کارنامهی سال جاری نگاهی داشته باشیم. میدانیم که وزارت آموزش و پرورش سندی در اختیار دارد که براساس آن، میتواند برنامههای متعالی این وزارت را در پیش بگیرد. شما بهرهگیری از این سند را در سال جاری چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که اشاره کردید، در اواخر سال تحصیلی و روز معلم قرار داریم و من فکر میکنم در روز معلم، باید در کنار تجلیل و تمجید از معلمان تلاشگر و متعهد، به نقد و ارزیابی وضعیت تعلیم و تربیت نیز بپردازیم. با توجه به اینکه امسال سال اقتصاد و فرهنگ نامگذاری شده و اهمیت تعلیم و تربیت در نظام فرهنگی جامعه آشکار است، ضرورت این بررسیها بیشتر میشود. تعلیم و تربیت یک بحث همیشگی و مبنایی در جامعه است و متأسفانه ما در وضعیت کنونی، به نوعی رخوت و کندی در توجه به آموزش و پرورش گرفتاریم که بیش از آنکه به اشخاص و مدیران مربوط باشد به ساختار و بروکراسی حاکم بر تعلیم و تربیت ما مربوط است. به همین دلیل، از برخی مسائل بسیار مهم غفلت میشود که باید توجهی جدی به این موضوع داشته باشیم.
همانطور که شما هم اشاره کردید، بعد از تلاشهای زیاد و یک اجماع نخبگانی، علمی و کارشناسی که در سطح جامعه شکل گرفت، طرح تحول آموزش و پرورش تصویب شد و بهخصوص بحث مبانی نظری تحول تدوین شد و به تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید؛ ولی ما هنوز از مراحل و ضوابط اجرایی که برای تحقق این اسناد باید دنبال شود اطلاعی نداریم و بنابراین این حرکت بسیار کند است. هنوز چشمانداز امیدوارکنندهای برای پیگیری روشمند و علمی این اسناد به چشم نمیخورد و نقشهی راه روشنی نیز ارائه نشده است. اقدامی هم با عنوان «تغییر نظام آموزشی» در دولت قبل انجام گرفت که البته با شتابزدگی و بیتوجهی به بعضی از ظرایف و پیشنیازها همراه بود. آن کار هنوز ادامه دارد و بخشی از بنیهی کارشناسی آموزش و پرورش هم به منظور اجرای برنامهی ملی با تلاش زیادی صرف آن کار میشود، منتها در آنجا نیز این اجرا همهجانبه و با توجه به زیرساختها و تمهید مقدمات بهطور کامل نیست.
در مجموع نمیتوان ارزیابی خیلی مثبتی از روند تحول در آموزش و پرورش ارائه داد، اگرچه این اسناد بسیار ارزشمندند. فراتر از همهی اینها سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری قرار دارند که در مجمع تشخیص مصلحت نظام، چندین سال بررسی کارشناسی شدهاند و اکنون یک سال از ابلاغ آنها میگذرد. در آن سیاستها به ابعاد گوناگون آموزش و پرورش، مقولهی مدیریت، جایگاه ملی آموزش و پرورش بهمنزلهی یک نهاد حاکمیتی و همچنین برنامههای درسی و تربیتی پرداخته شده بود و انتظار میرفت که چگونگی اجرای آن سیاستها از طریق آموزش و پرورش مشخص شود که هنوز در این خصوص اطلاعرسانی نشده است. معمولاً مسئولان ردهی بالای آموزش و پرورش در گفتوگوهای خود، مباحث روزمرهی آموزش و پرورش را مطرح میکنند و مباحث بنیادینی که در جهت تحول باشد در این گفتوگوها بسیار کمرنگ است.
توقف اجرای این احکام را تا چه حد به تغییر دولت و سیاستهای آن مرتبط میدانید؟
آنچه وزیر آموزش و پرورش و مسئولان دیگر این حوزه مطرح میکنند بههیچوجه مبنی بر توقف اجرای این اسناد نیست، بلکه آنها هم در اظهارات اوایل انتصابشان پایبندی خود به این اسناد را اعلام کردهاند.
این اسناد، اسناد ملی ماست و مناقشهپذیر نیست، ولی در عمل، آن حرکتی که باید، دیده نمیشود که من فکر میکنم روزمرگی حاکم بر آموزش و پرورش موجب این غفلت میشود. متأسفانه حلقههای بستهی مدیریتی نیز باعث میشود که از نیروهای کارشناس و توانمندی که میتوانند در این زمینهها به آموزش و پرورش کمک کنند استفاده نشود.
همچنین برخی اعمال جناحهای سیاسی خاص نیز منجر به غفلت از این موضوع میشود. متأسفانه در بعضی از جایگاههای آموزش و پرورش برای پیگیری مباحث و روند تحول آموزش و پرورش، افرادی به کار گرفته شدهاند که اساساً اعتقادی به تحول ندارند و توانمندی لازم برای این کار را نیز ندارند. متأسفانه آموزش و پرورش ما به نوعی سیاستزدگی مبتلاست؛ یعنی حجاب جریانهای سیاسی و تعلقات حزبی و گروهی مانع توجه به مقولهی تربیت و بُعد فرهنگی و محتوایی آموزش و پرورش میشود. معمولاً نوعی محافظهکاری نیز وجود دارد که آن هم به این آسیب دامن میزند.
رسانهی ملی باید بدون تعارف و ملاحظهکاری زمینهی طرح این مباحث را فراهم کند. مثلاً ما در حوزهی ورزش برنامهی 90 را داریم، ولی در حوزهی آموزش چنین برنامهای نداریم تا کارشناسان و صاحبنظران از جناحهای مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی در این مقولات تأمل کنند و مسئولان نیز بهنحوی پاسخگو باشند. البته مسئولانی که اکنون مشغول به کارند غالباً اعضای متعهدی از آموزش و پرورشاند و بحث من اصلاً شخصی و فردی نیست، ولی آنچه جریان دارد بسیار کُند و متأسفانه بدون توجه به اقتضائاتی است که تحول ایجاب میکند.
عدهای از کارشناسان تشخیص داده بودند که برخی از مفاد سند نیاز به تغییراتی دارد و برخی باید جزئی شود و بهصورت بخشنامهای وارد بدنهی اجرایی آموزش و پرورش شود. آیا شما از مراحل تکمیلی سند اطلاع دارید؟ آیا در خصوص این مراحل تکمیل سند هم دولت دچار توقف یا روند کندتری شده است؟ اگر در این خصوص نیز اطلاعاتی دارید، بفرمایید.
مهمترین بخش سند بخش نظری آن است. مبانی نظری تحول بنیادین بسیار مهم است که آن مبانی نظری مجموعهی بحثهای نگرشی و فلسفی و علمی است که باید در قالبها و سطوح متفاوت تدوین شود و از طریق زمینهسازیهایی که انجام میشود، در بدنهی آموزش و پرورش اشاعه پیدا کند.
در درجهی اول، نگرش معلمان، مدیران و مربیان ما به مقولهی تربیت باید اصلاح شود و خوشبختانه این مبانی بهخوبی در آن سند مبانی تحول تبیین شده است، ولی تمامی اینها نیاز به برنامهریزیهای اجرایی و تدابیر اثربخشی دارد که بتواند این اشاعه را انجام بدهد. در نهایت آنچه باید تغییر کند اتفاقاتی است که در مدارس رخ میدهد و تعاملاتی است که بین مدیریت، معلمان، مربیان، دانشآموزان و خانوادهها اتفاق میافتد. مدارس ما باید ارتقا یابد تا آن مبانی تحقق پیدا کند. در حال حاضر، ما مکانیسم دقیق و فعالی برای رصد وضعیت مدارسمان در آموزش و پرورش نداریم، یعنی ارزشیابیها معمولاً کمّی و سطحی است، نه عمیق. لذا نمیتواند لایههای عمیق اتفاقات تربیتی را رصد کند و چارهاندیشی کند.
گاهی بعضی از واقعیتهای تلخی که در لایههای زیرین تعلیم و تربیت ما وجود دارند اصلاً دیده نمیشوند و یا کتمان میشوند و اینگونه مشکل حل نخواهد شد. اصلاح بروکراسی حاکم بر آموزش و پرورش و حل مشکلات ساختاری، نیاز به تلاشهای بسیار فشرده و جدی و پیگیری و استفاده از توان ملی جامعه دارد. البته در کنار آموزش و پرورش، دستگاههای دیگر هم باید نقش تعلیم و تربیت را ایفا کنند که ما کمتر شاهد شناخت این وظیفه و التزام به آن هستیم.
من رسانهی ملی را مثال زدم که واقعاً موضوع مهمی است. به جز بعضی از کارهایی که بهصورت کلیشهای انجام میشود یا بحثهایی که گاهی شبکهی آموزش مطرح میکند و در آنها نیز ملاحظهکاریها و محافظهکاریهایی صورت میگیرد، کار جدی دیگری در خصوص حضور و مشارکت و نقد اثربخش رسانه در مباحث آموزش و پرورش نمیبینیم. همچنین به نظر میرسد که حوزهی علمیه آنچنانکه باید وظایف خود را در عرصهی تعلیم و تربیت انجام نمیدهد. در سال 89 در سفر مقام معظم رهبری به قم مطالبات، راهبردها و راهکارهای کلان بسیار روشنی ارائه شد که از آنها نیز غفلت شده است؛ یعنی آن تعامل فعال و جدی که باید بین آموزش و پرورش و حوزهی علمیه وجود داشته باشد ضعیف است. البته بعضی از جریانهای سیاسی یا فکری که اساساً با اصل نظام اسلامی مشکل دارند و مبانی و باورهای اسلامی را نمیپسندند، سعی میکنند فضاسازی کنند و کاری کنند که این روند تقویت نشود، ولی مسئولان آموزش و پرورش نباید به این فضاسازیها اعتنا کنند و باید کار خودشان را انجام بدهند.
ضعف مدیریت در آموزش و پرورش و تغییر و تحولات پیدرپی به روند تعلیم و تربیت ما لطمه میزند. بیثباتی مدیریت هم در رأس آموزش و پرورش، هم در استانها و شهرستانها و هم در مدارس و گاهی دخالتهای ناشایستهای که خارج از روال منطقی برای تغییر این مدیریتها اعمال میشود آسیبهای آموزش و پرورشاند و طراحی یک نظام منطقی و قانونمند برای مدیریت آموزش و پرورش در ردههای گوناگون، هنوز در دستور کار مراکز سیاستگذار قرار نگرفته است. به نظر من، یکی از مجموعههایی که باید در زمینهی آموزش و پرورش تحرک بیشتری داشته باشد شورای عالی انقلاب فرهنگی است. مدت زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی برای مدیریت دانشگاه و مراکز آموزش عالی صرف میکند چندین برابر بیشتر از زمانی است که برای مباحث مربوط به آموزش و پرورش صرف میکند. البته در دورهای که سند تحول آموزش و پرورش در شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد بحث و بررسی قرار میگرفت، توجه شورای عالی به بحثهای تعلیم و تربیت بیشتر شده بود، ولی اساساً این توجه در حد مطلوب نیست.
در مجموع، آن تحول جامع، بنیادین، روشمند و منطقی که در آموزش و پرورش باید تعریف شده باشد و مرحلهبهمرحله اجرا شود، امروز به چشم نمیخورد. متأسفانه در حال حاضر، بعضی از مفاهیم اصلی و محوری مبانی نظری تحول اساساً مهجور واقع شده است و روزمرگی و گستردگی مسائل آموزش و پرورش و کمبودهایی که همیشه در آموزش و پرورش وجود داشته هم مدیران عالی آموزش و پرورش را واقعاً سرگرم میکند و مانع توجه به این تحول میشود.
نهادی مثل شورای عالی آموزش و پرورش نیز بهخاطر اینکه عمدتاً تحت تأثیر سیاستگذاریهای وزیر آموزش و پرورش قرار میگیرد، نمیتواند تحرکی مستقل از بدنهی آموزش و پرورش داشته باشد و یک هدایتگری جدی را اعمال کند. به هر حال، امیدواریم که به این اسناد (که اسناد بسیار خوبی است) توجه بیشتری شود و رسانهها نیز همین بحثهایی که شما مطرح میکنید را بیشتر مطرح کنند تا موجب توجه بیشتر جامعه به مباحث تعلیم و تربیت بشود و دغدغههایی که مقام معظم رهبری بارها مطرح کردند جدیتر دنبال شود.
با توجه به شعار سال 93 که مقام معظم رهبری تعیین فرمودند، شما نقش آموزش و پرورش را در شکل دادن به این عزم ملی چطور تشریح میکنید؟ به هر حال، فرزندان ما که آیندهسازان ما هستند، الآن در محیطهای آموزشی ما در وزارت آموزش و پرورش هستند و ما باید این نسل را به جایی برسانیم که با عزم ملی وارد عرصهی کار و فعالیت شوند. شما این نقش را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من، بیش از هر چیز، آن عزم ملی باید در عرصهی تحول در خود آموزش و پرورش شکل بگیرد. حضور مراکز پژوهشی، حوزههای علمیه، رسانهها و بهخصوص فعال شدن خانوادهها در عرصهی تعلیم و تربیت، مصداقهای شکلگیری یک عزم ملی در توجه بنیادین به بخش فرهنگ، یعنی تعلیم و تربیت است. مسئولان آموزش و پرورش بیش از هرچیزی باید این جهتگیری را داشته باشند که بقیه را هم در این میدان به کار بگیرند و با صبوری، جامعنگری و نگاه ملی به مقولهی آموزش و پرورش و فراتر از مرزبندیهای جناحی و سیاسی واقعاً همهی بنیهی ملی کشور را در عرصهی فرهنگ و تعلیم و تربیت به کار بگیرند. در این گسترهی عظیم که کادر آموزش و پرورش، دانشآموزان و اولیای آنها را در بر میگیرد، رویکرد مدیریت جهادی بسیار اهمیت پیدا میکند؛ یعنی اخلاصمحوری، ازخودگذشتگی و سرعت عمل.
اساساً یکی از ویژگیهای مدیریت جهادی استفادهی بهینه از فرصتهاست. ما نباید فرصتها را از دست بدهیم و با کندی، سستی و نگاه اداری با مسائل برخورد کنیم. شناسایی ظرفیتها، بهرهبرداری بهینه از امکانات و البته قانونمداری (که در رأس آن التزام واقعی، جدی و عملی به سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص اسناد تحولی آموزش و پرورش و مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش قرار دارد) از مشخصههای مدیریت جهادی است که در عرصهی آموزش و پرورش به آن نیاز داریم و در پیشگیری از تهاجم و نفوذ فکری دشمنان در عرصههای تربیتی و فکری آموزش و پرورش بسیار مهم است.
ما امروز میبینیم که در بعضی از لایههای آموزش و پرورش، اندیشهها و نگرشهایی مطرح میشود که اگرچه بدنهی آموزش و پرورش آن را نمیپذیرد و پس میزند، ولی به هر حال، در بعضی از لایهها وجود دارد و باید به آنها توجه بیشتری بشود تا ما آن اندیشهی ناب اسلامی را که حضرت امام در باب تربیت انسان و نگاه به اهداف اخلاقی و علمی آموزش و پرورش مطرح میکردند و آن پرورش فکری، خلاقیت و عقلانیت حقیقی و فطری انسانها را که در دیدگاه مقام معظم رهبری مطرح شده است، تحقق بخشیم.
تحول در آموزش و پرورش در واقعیت مدرسه باید تحقق پیدا کند و این نیاز به زیرساختهای اساسی دارد، از جمله توجه جدی به تربیت معلم برای آیندهی کشور. در سال باید حداقل سی هزار نیروی جوان متعهد انگیزهدار و علاقهمند جذب شعبههای گوناگون دانشگاه فرهنگیان شوند تا در آنجا با یک برنامهی اسلامی که در اساسنامهی آن دانشگاهها آمده و طراحی سازوکارهای صحیح آموزشی و تربیتی پرورش پیدا کنند، در حالی که ما از این هدف بسیار فاصله گرفتهایم. مجلس شورای اسلامی نیز در زمینهی توجه به مسائل اصلی آموزش و پرورش باید همراهی بیشتری داشته باشد.
خوشبختانه ما در مجلس شورای اسلامی فراکسیون فرهنگیان داریم که بخش عظیمی از نمایندگان محترم عضو آن هستند، ولی اینکه این فراکسیون بتواند در شناسایی درست مسائل و کمک به آموزش و پرورش تلاش بیشتری داشته باشد هنوز جای کار دارد. تعامل عمیق بین وزارت آموزش و پرورش، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و تعامل با نهادهای آموزشی، پژوهشی، علمی و دینی کشور هنوز خیلی سامانمند نیست. البته اینطور نیست که این مسائل در یک سال به وجود آمده باشد، در حقیقت مسائل آموزش و پرورش مزمن و ریشهدار است و در چند سال گذشته توجه کلان به آموزش و پرورش موجب شده که در این مسائل تأمل بیشتری شود. خوشبختانه اسناد تحولی در همهی این زمینهها راهبردها و رهنمودهای بسیار خوبی ارائه کرده است، ولی مهم این است که اینها به طرح و برنامه تبدیل شود و با یک مدیریت جهادی، عزم ملی، جدیت و پیگیری واقعی به ثمر بنشیند تا انشاءالله ما از این روند کندی که در تعلیم و تربیت وجود دارد به سمت تحرک و پویایی و خلاقیت حرکت کنیم.
کلام آخر
در اینجا باید از همهی دستاندرکاران آموزش و پرورش بهویژه معلمان، مربیان و مدیران مدارس که با وجود کمبودها و کاستیها، با تعهدی انقلابی و یک نگاه مقدس به تعلیم و تربیت تلاش میکنند، تشکر کنیم. از مسئولان ستادی آموزش و پرورش، مدیران و کارشناسان نیز تشکر میکنم و تأکید میکنم که بحثهای بنده بههیچوجه منافاتی با تلاشهای آنان ندارد. بحث بر سر این است که این تلاشها هنوز متناسب با آنچه که باید وجود داشته باشد و آموزش و پرورش را پیش ببرد نیست و امیدواریم که روزبهروز به جایگاه مطلوب خود نزدیکتر شویم.
انتهای متن/
منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان