مقام معظم رهبری از ضرورت اصلاحات سخن گفتند و به دو نگرش افراطی و تفریطی اشاره کردند که یکی را «تحجر» و آن دیگری را «انحراف» نامیدند و اصلاحات اسلامی و انقلابی را امری ذاتی انقلاب و اسلام و نادیده گرفتن ضرورت آن، یا عدم تعریف آن در چارچوب اصول و ارزشهای اسلامی و انقلابی را موجب رکود، انجماد یا انحراف خواندند. این مقاله درصدد تبیین مؤلفهها، حدود، قلمرو و مصادیق «تحجر» از دیدگاه استاد مطهری رحمة الله علیه بعنوان نظریهپرداز برجستة جمهوری اسلامی میباشد.
بر مبنای نگرش الهی و توحیدی به انسان، حس تعالیجوئی همه جانبه و دائمی او حدی نمیشناسد و به مقتضای روح الهیِ دمیده شده در انسان، برای تعالی و پیشرفتِ حقیقی بشر همواره افقهائی برتر قابل تصور است که انسان را بهسوی خود بخواند و برکشد. انبیأ الهی و شرایع توحیدی آمدند تا راهِ پیشرفت انسان را هموار کنند و اسلام، این حسٍّ متعالی و مقدس را ستوده است. مهم این است که مسیر بروز حسٍّ تعالیجوئی و پیشرفتطلبی، تعریف شود و دچار انحراف و سوءاستفاده نگردد. اسلام، دین تکامل، رشد و تعالی انسان است و هدفی جز کمک به این شاهکار هستی برای نیل به خلیفةاللهی و سوق دادن او به تعالیِ حقیقی و واقعی ندارد، رشد و پیشرفتی که هیچ حدٍّ یقفی برای آن متصور نیست. «قد تبین الرشد من الغی» نشان میدهد که اساساً راه خدا، راه «رشد انسان» است.
اکنون که جهان بشریت قرنهای پر تجربهای را در عرصة افکار و مکاتب و اندیشهها پشت سر نهاده است، بیش از هر زمان دیگری مجال جلوهگری برجستگیهای دین حق خدا فراهم آمده است و تجربة موفق اسلام در جریان انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران، ظرفیت و توان عظیم این دین الهی را معجزهآسا به نمایش نهاد.
علیرغم چنین جهتگیری مثبت و متعالی که در متن و جوهرة دین حق الهی وجود دارد، زمینهها و عواملی موجب میشده که گرایشهای منجمد و متحجرانه، راه را بر پویندگان حقیقیِ راه اسلام ببندند و گاه اساساً مُهر رکود و توقف بر پیشانی دین، حک نمایند. در برابر این گرایشها و جریانات، دین شناسان راستین، مجتهدان مجاهد، عالمانِ دلسوز و اولیای الهی، قد علم میکرده و غبار از چهرة تابناک اسلام برمیگرفتهاند و به نقد و تحلیل این گرایشها میپرداختهاند. جریان مستمرِ احیأ امت اسلامی و غبارروبی از چهرة اسلام ناب محمدی(ص)، همواره مانع از این میشده که متحجران بتوانند این گوهر ناب را دچار تحریف و انحراف نمایند. البته نباید فراموش کرد که یکی از زمینههای انحراف از ارزشهای الهی و عدول از صراط مستقیم دین، برداشت متحجرانه از دین بوده است، زیرا انسانها با گرایش فطری و الهی خود هنگامی که حق را بیابند، غالباً آن را با جان و دل میپذیرند. بخصوص تأمل در تاریخ غمانگیز مسیحیت در جوامع غربی، نقش تحجر و جمود را در فرار جامعه از نهادها و آموزههای دینی و پشت کردن به آن و زمینهسازی برای انحراف از ارزشهای الهی تبیین میکند.
شهید علامه مطهری(ره) از متفکرانی است که در برابر نگرشهای متحجرانه، مواضعی روشن داشت و همزمان با مقابله با جریانهای افراطی و انحرافی، از نقد جریانات متحجر غافل نمیماند.
تحجر
حجر، سنگ است و تحجر بمعنای جمود و سنگوارگی، ایستائی و عدم تحول.
از این اصطلاح البته سوء تعبیرهائی نیز شده و میشود و از آن بعنوان برچسبی جهت تخریب جریانهای اصولگرا نیز استفادة سوء شده است. برخی نگرشها، اساساً هر نوع گرایش الهی و معنوی را تحجر تلقی کردهاند و برخی نظریاتِ بظاهر علمی – که محصول موج علمگرائی افراطی قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی در اروپا است – هرگونه سخن دینی و الهی را، نوعی تحجر و جمود پنداشته و چنین القأ میکردهاند که دوران جاهلیت و بیخبری بشر بهسر رسیده و با پیدایش دوران تجدد، دیگر جائی برای طرح مسائل الهی وجود ندارد. این دیدگاه – که در واقع امروز خود به دیدگاهی متحجرانه تبدیل شده – متاسفانه هنوز کم و بیش رسوبات و آثار خود را در برخی اظهار نظرها و تحلیلها بجا نهاده است. از دیدگاه متفکران روشنفکر و آگاهی همچون استاد شهید علامة مطهری (ره)، اینگونه نظریات نهتنها اعتباری ندارد، که خود یکی از موجبات رکود فلسفی و معنوی غرب بوده و موانع جدی بر سر راه تعالی و پیشرفت حقیقی بشریت ایجاد کرده است.
فضای پیدایش و طرح چنین دیدگاههائی، دوران حاکمیت کلیسا بر جوامع غربی و رکود و جمود حاصل از آن بوده است که از طریق تقلیدهای کورکورانة برخی روشنفکرنمایانِ کشورهای اسلامی، به فضای فکری و فرهنگی ما هم منتقل شده است. بهرحال هنگامی که سخن از تحجر در میان است، به هیچوجه نظری به این دیدگاههای مادی نداریم. برخی دیدگاهها نیز هرگونه بازگشت به ارزشهای گذشته و یا تمسک به سنتها و روشهای پیشین را، تحجر تلقی میکنند. این دیدگاهها نیز خود به نوعی جمود و تحجر مبتلا است! هرگز نمیتوان هر اندیشه، نظر، ارزش، روش و یا بینشی را که در گذشته نیز مطرح بوده است، به جرم تعلق به گذشته، آن را متحجرانه و جامد تلقی کرد. آیا مطالعة مثنوی و دیوان حافظ – که متعلق به صدها سال قبل است – تحجر تلقی میشود؟! آیا استفاده از شاهنامة فردوسی به جرم قدیمی بودن و سنتی بودن، تحجر است؟ تحجر، مترادف با سنتگرایی نیست. هیچ ارزش، دانش یا روشی، به صِرفِ تعلق به گذشته، باطل و نامعتبر شمرده نمیشود همانطور که به صرف استناد به گذشته و «سنتی بودن»، صحیح و معتبر تلقی نمیگردد. چنین برداشتهائی از تحجر، خود برداشتهای متحجرانه است که راه را برای پیشرفت و تعالی، میبندد و ما را از انتخاب و گزینش عناصر مثبت، مترقی، مطلوب و معتبرِ دانش و بینش گذشتهمان، محروم میسازد. بنابراین باید در کاوش از معنی صحیح و مصادیق حقیقی «تحجر» – بهعنوان یک عاملِ بازدارندة رشد و پیشرفت و تعالی – دقت لازم را به خرج داد تا در تبیین آن، در دام افراط و تفریط گرفتار نشویم.
جهالت و جمود
استاد مطهری(ره) توضیح میدهد که در کنار جریان درست اندیش، جریاناتی فکری در عالم اسلام بوجود آمد که «بعضی افراطی و بعضی تفریطی بود، یعنی یا تندروی بیجا و یا کندروی بیجا.» وی تندرویها را «جهالت» و کندرویها را «جمود» مینامد. بهنظر استاد مطهری، جهالتها در برداشتها و یا تعبیرات روشنفکرمآبانه متجلی میشود و جمود و تحجر نیز در برداشتها و تعبیرات ظاهربینانه و بدون عمق، نمودار میگردد. استاد تصریح میکند که با جهالت و جمود – هر دو و همزمان – باید مبارزه شود و این نکتة مهمی بنظر میرسد. از دیدگاه مطهری، «خطر جمود از خطر جهالت کمتر نیست.» چه بسا در برخی موارد، جمودها و تحجرها، زمینة بروز انحرافها و گرایشهای جهالتآمیز شود. ایشان همچنین از جریان افراطی یا جاهلانه، بهعنوان «تجددگرائی افراطی» نام میبرد و آن را «آفت بزرگی» برای نهضت اسلامی میشمارد و صریحاً اظهار میدارد که «وظیفة رهبری نهضت است که جلوی آن را بگیرد.»
سنخ شناسی تحجر
تحجر فکری
استاد مطهری(ره)، یکی از تهدیدهای گذشتة تاریخ اسلامی را در زمینة الهیات اسلامی، جمود و قشریت اشعریان و حنبلیان میداند که البته نتوانست در مقابل تحرک و تعالیای که معارف عمیق اسلامی دربرداشت، مقاوت کند. این جریان فکری، در برخورد با الهیات اسلامی دچار تفسیرهای ظاهربینانه، قیاسهای نابجا و تأویلهای مادیگرایانه دربارة معارف عمیق الهی شد و برای عقل و خرد آدمی در فهم و درک مفاهیم اعتقادی، نقش و شأنی قائل نبود. همین جریان فکری است که علم کلام را به تقابل با تعقل کشاند و رکود فکری در الهیات اسلامی را در بخش گستردهای از جهان اسلام ایجاد کرد. ایشان همچنین جریان خوارج را اولین جریان جمودآمیزی میداند که در تاریخ اسلام پیدا شده و ضربههائی به اسلام زده است. گرچه این جمود و قشریت در عرصة سیاسی، بروز و ظهور داشت، ولی خلأهای فکری و سستی و ظاهربینی در درک مفاهیم قرآنی، علت اصلی این جمود بود. عدم مواجهه و شناخت نیازها، شبهات، پرسشها و ابهامهای عصری دربارة معارف و مفاهیم اعتقادی و فکری اسلام، از مصادیق و نمودهای تحجر فکری است که استاد با اشارة بهآن، توقف در شبهاتی مانند شبهة «ابنقبه» در مسائل کلامی را نمونة آن میداند درحالیکه امروز صدها شبهه از شبهة ابن قبه مهمتر و اساسیتر و وابستهتر به زندگی عملی خود داریم، نباید همچنان در آن و مانند آن فرو رویم و از مسائل فکری روز غافل بمانیم. او به جمود و نارسائی مفاهیم دینی کلیسا و نقشی که این نارسائی در گریز دانشمندان و متفکران از مقولة مذهب و دین داشته است، اشاره میکند:
«اینکه فقط نام کلیسا را میبریم باین معنی نیست که در منابر و مساجد ما همیشه افراد مطلع و با صلاحیت، مفاهیم دینی را تعلیم میدهند و میدانند چه تعلیم میدهند و با عمق تعلیمات اسلامی آشنا هستند.»
و اضافه کنید برخی معلمان و دبیران و استادان تعلیمات دینی و معارف اسلامی مدارس و دانشگاهها و مقالهنویسان و گویندگان رسانههای گروهی را…!!
تحجر فرهنگی
یکی از مهمترین عرصههای تحجر و جمود، عرصة فرهنگی و نگرش نسبت به مسائل دینی و کیفیت ارتباط آن با مسائل عینی و واقعی زندگی انسان است. القأ و ترویج این نگرش که دین، مطلقاً با لذتها و کامجوییهای دنیوی مخالف است و لازمة دینداری، تحمل بدبختی و حرمان از نعمتهای دنیوی است، مصداق و نمودی از تحجر فرهنگی است. اینکه استفاده از ابزارهای جدید در عرصة خبررسانی، هنر، ارتباطات و آموزش، مطلقاً ممنوع است و با دینداری منافات دارد، نمودی از جمود فرهنگی است، و استاد مطهری (ره) در علل گرایش به مادیگری، یکی از عوامل را، همین القائات متحجرانه میشمارد:
«بدون تردید باید گفت که زاهد مآبان جاهل هر محیطی که بدبختانه در میان خود ما هم زیاد هستند از عوامل مهم گرایش مردم به مادیگری میباشند»
استاد با تفکیک روشن و شفاف «رهبانیت مسیحی» و «زهد اسلامی»، این تصور و برداشت غلط را که اسلام، صرفاً دین آخرت است و به مسائل و نیازهای جسمی و روحی دنیوی انسان، بیاعتنا است، به شدت رد میکند و در بخش مفصلی از «سیری در نهجالبلاغه»، به تبیین این مطلب میپردازد.
عدم شناخت نیازهای جدید زندگی بشر و بیاعتنائی به آن و پرهیز از بهرهبرداری از دستاوردهای بشری در چارچوب اصول و اهداف دین، از نمودهای تحجر است که ایشان بدان پرداخته است.
اصالت دادن به الفاظ و عبارات و جمود در چارچوب آن، یکی دیگر از نمودهای تحجر فرهنگی است، که استاد از آن به «جمود ادبی» تعبیر میکنند. ایشان از قول شیخ طوسی (ره) در مقدمه کتاب مبسوط، نقل میکنند که شیخالطائفه از جمود در الفاظ – بهعنوان یکی از اشتباهات جامدفکرانِ زمانِ خود – گلایه میکند و آن را مطرح میسازد. امروز هم میتوان کسانی را که از هر اصلاح و واژة جدیدی در جامعه، بدون هیچ دلیلی و صرفاً به بهانة «نو بودن» و «جدید بودن» آن، احتراز میجویند، مبتلای به تحجر ادبی دانست. فقدان فرهنگ نقد و نقدپذیری در جامعه، از دیگر مصادیق جمود فرهنگی میتواند شمرده شود که از دیدگاه استاد مطهری (ره)، یکی از اشکالات مهم جامعه ما – حتی در سطوح علمی آن – میباشد. ایشان به صراحت، ضرورت انتقاد صحیح را – حتی نسبت به بالاترین ردههای علمی – نیز گوشزد میکنند:
«معتقد بوده و هستم که هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».
میل به انتقادناپذیری بقدری قوی است که گاهی مدعیان مبارزه با تحجر و جمود و داعیهداران اصلاحطلبی نیز بیتابی و کم ظرفیتی در برابر انتقادهای حتی ساده و کمرنگ بروز میدهند و این خود نشان میدهد مقابلة جدی و مبارزة عمیق و همهجانبه تحجر، چقدر دشوار است!!
تحجر فقهی
«قرن ما یعنی قرن ۱۴ هجری از نظر فقه و مقررات اسلامی، قرن یک فاجعه است، یک فاجعة کمنظیر. در این قرن ما شاهد قربانی شدن مقررات اسلامی در مقابل مقررات اروپائی میباشیم. سنگرها را پیدرپی از دست فقه اسلامی میگیرند… و البته کیست که نداند در این میان دستهائی در کار است که شرق را از اصولی که به آنها میبالد و پایه و مایة فخر او است خلع و عریان کند تا او را بصورت لقمة قابل هضمی برای غرب درآورد؟ اما یک نکته را نباید فراموش کنیم: بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصری شبیه به عصر شیخ طوسی زندگی میکنیم، دچار نوعی جمود و اعراض از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم…»
استاد از شیخ الطائفه تجلیل میکند که «نه مانند جامدان و متقشران از پاسخگویی به نیازهای عصر خود شانه خالی کرد و نه مانند متهوران و بیپروایان، رای و گمان شخصی را جانشین تشریع اسلامی کرد» و سپس انتظار اسلام را از علمأ واقعی امت، همین میداند که از مشی شیخ طوسی(ره) پیروی کنند.
بهنظر ایشان تحجر و تقشر فقهی، از مهمترین معضلات عالم اسلام بوده است که با قشریگری در فقه حنبلی – در قرن دوم هجری – آغاز شد و در دیگر نحلههای فقهی نیز کم و بیش نفوذ کرد. در عالم تشیع، جریان اخباریگری – که در برابر جریان اجتهاد، قد عَلَم کرد – مصداق بارز جمود و تحجر فقهی است. «روح اخباریگری را جمود تشکیل داده است». و «اخباریون مظهر جمودند» زیرا برای عقل در فهم و استنباط احکام دینی، نقشی قائل نمیباشد و جز ظواهر روایات، منبع معتبر دیگری را برای استنباط احکام فقهی، به رسمیت نمیشناسند. عدم شناخت دقیق نیازهای زمان و پرهیز از برخورد شجاعانه و در عین حال روشمند برای حل مشکلات و پرسشهای فقهی زمان، از نمودهای عینی تحجر است که استاد به صراحت بدان پرداخته است. ایشان دردمندانه ولی امیدوارانه مینویسند:
«شیخالطائفه بلکه شیخالطائفههائی برای قرن چهاردهم ضروری است که :
اولاً با ضمیری روشن نیازهای عصر خویش را درک کنند.
ثانیاً با شجاعت عقلی و ادبی از نوع شجاعت شیخالطائفه دست بکار شوند.
ثالثاً از چارچوب کتاب و سنت خارج نگردند.
چه میدانیم؟ شاید روزگار آبستن چنین مردانی که از امثال شیخ الطائفه مُلهَم خواهند بود، باشد. اینقدر میدانیم که خداوند دین خود را وا نخواهد گذاشت».
و هنوز این درد و امید باقی است… البته استاد مطهری (ره)، خود یکی از مجتهدانِ تحجرستیز و در عین حال روشمند بود که نمونههائی از شجاعت علمی او را در کتاب «مسئله حجاب» و نیز در مباحث اقتصادی میبینم. ولی ضرورت شیخ الطائفههای قرن ۱۴ هجری که با لحاظ ضرورتها و نیازهای حکومت دینی، به مسائل فقهی در عرصههای مختلف بنگرند همچنان پابرجا است.
تحجر تربیتی: استاد مطهری (ره) با تفکیک بین مفهوم و قلمرو «اخلاق» و «آداب»، در مورد مطلق بودن ملاکها و شاخصهای ارزشی و اخلاقی تاکید میورزد و آن را برای همة زمانها ثابت میشمارد، زیرا اصول و معیارهای اخلاقی – از قبیل عدالت، راستی، وفای به عهد،… – با نیازها و گرایشهای متعالی و اصیل آدمی پیوند خورده است و تا زمانی که انسان، از فطرت انسانی برخوردار است، این اصول معتبر میباشد. ولی در کنار این موضوع، مسألة نسبیت آداب و رسوم مطرح میشود. استاد شهید (ره) با طرح این موضوع، پافشاری بر آداب و رسوم گذشته و یا اصالت آداب و رسوم خاصی را در برابر آداب و رسوم طایفه و قبیله و جامعهای دیگر – تا وقتیکه تعارضی با اصول ارزشی پیدا نکند – از مصادیق جمود و تحجر میشمارد.
ایشان اگرچه انتساب عبارت «لا تؤدبوا اولادکم با خلاقکم لانهم خلقوالزمان غیر زمانکم» را به امیرالمؤمنین علی «ع» صحیح نمیدانند و آن را از عباراتی میشمارند که در ۷۰ – ۸۰ سال گذشته از قول حضرت علی (ع) معروف شده است، ولی اصلِ موضوع را که همان نسبی بودن آداب و رسوم است، مورد قبول و تأکید قرار میدهند. به همین جهت نیازهای تربیتی هر زمان، از نظر آموزش آداب و فنون و روشها و شیوهها، متفاوت است و پافشاری بر روشها و رسوم گذشتگان نوعی جمود بشمار میرود. ایشان تصحیح میکنند که اینگونه پافشاریها، تنگ نظری و جمود است.
این نکته بخصوص برای نظام تربیتی و پرورشی یک جامعة دینی، بسیار حائز اهمیت است. همین تنگ نظریها، جمودها و تحجرها است که چه بسا اصول و مبانی را قربانی ظواهر و آداب میکند و تلقیها و تصوراتی ناصحیح در جامعه نسبت به دین، ایجاد مینماید. در برخی مناطق، خانوادهها بیش از آنکه بر اصول و اخلاق و احکام اسلامی در مورد فرزندان خود توجه و تأکید داشته باشند، بر آداب و رسوم محلی و قومی و قبیلهای تأکید میورزند و تحول و تغییر در آن را – متناسب با نیازهای زمان و در چارچوب اصول و ارزشهای ثابت اخلاقی – بر نمیتابند. حتی در برخی محیطهای آموزشی، مسئولان امور بیش از آنکه به تبیین و ترویج مسائل ریشهای و اعتقادی و اخلاقی بپردازند، همت خود را صرف مقابله با مظاهری از آداب و رسوم میکنند که هیچ منافات و تعارضی هم با اصول ارزشِ اسلامی ندارد و گاه این برخوردها – که غالباً ناشی از برداشتهای ناقص و معیوب و نیز سلیقههای شخصی است – آثار بسیار نامطلوبی در جامعة جوان ما داشته است و متاسفانه به حساب حکومت اسلامی هم نوشته شده است!
تحجر سیاسی
«خوارج» یک جریان فکری متحجر و منجمد بودند که خاستگاهشان جمود سیاسی بود. آنان با این برداشت غلط که «دین، جامعه را از حکومت بینیاز میکند» و با تمسک به ظاهر آیة کریمة قرآن که «ان الحکم الا لِله»، به مقابله با حکومت علوی برخاستند و همین جمود و تحجر سیاسی، منشأ مشکلات و دشواریهائی در عالم اسلام و زمینة انحراف دستهای از مسلمانان شد.
از نمودهای دیگر تحجر سیاسی، میتوان به تلقی یا القای منافات بین حقوق اجتماعی، حق حاکمیت ملی، تأمین آزادیهای اجتماعی، مسئولیت حاکم در برابر مردم و… با اعتقاد به خدا و دین، اشاره کرد.
در دوران حاکمیت کلیسا، افراد فکر میکردند که اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند، باید خدا را انکار کنند، پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند.»
حال آنکه: «از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نهتنها نتیجه اعتقاد به خدا، پذیرش حکومت مطلقة افراد نیست، و حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خدا است که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول میسازد و افراد را ذیحق میکند و استیفای حقوق را یک وظیفة لازم شرعی معرفی میکند.»
استاد مطهری(ره) در تحلیلی گذرا از جریان مشروطیت، با تصریح به اینکه انگیزة مخالفت عدهای از علمأ و بزرگان، دخالتهای خارجی در این جریان بود – که آن را به وضوح و با مشاهدة قرائن و شواهد، تشخیص داده بودند – به گروهی هم اشاره میکنند که «قطع نظر از عواملی خارجی، مشروطیت را برخلاف دین اسلام میشمردند» و از این جهت آنان را با جریان خوارج – که دچار تحجر سیاسی بودند – تشبیه مینمایند. از دیدگاه استاد در هر زمان با توجه به چارچوبهای اسلامی، باید به تشکیل حکومتی که بتواند اهداف متعالی را تحقق بخشد، اقدام نمود و اعتقاد به بینیازی از حکومت یا تعارض بین حکومت مردمی و حکومت دینی، از نمودهای تحجر سیاسی شمرده میشود.
تحجر علمی و ابزاری
بیتوجهی به شناخت وسایل و ابزارهای جدید و غفلت از کاربرد مطلوب آنها برای اهداف متعالی، یکی دیگر از وجوه و ابعاد تحجر است.
«دین، هدف را معین میکند و راه رسیدن به هدف را، اما تعیین وسیلة تأمین احتیاجات در قلمرو عقل است. عقل کار خودش را بتدریج تکمیل میکند و هر روز وسیلة بهتری انتخاب میکند و بشر به حکم قانون اتم و اکمل (به قول علامة طباطبائی) میخواهد از هر راه که سادهتر و کمخرجتر باشد، به هدف خودش برسد…. هیچ احتیاج واقعیای نیست که اسلام جلوی آن را گرفته باشد. اسلام جلوی هوس را گرفته است. در وقتیکه تراکتور پیدا شده اگر کسی بگوید من با گاو آهن شخم میزنم. این، محکوم است…».
ایشان از بلندگو، رادیو، تلویزیون و صنعت فیلمسازی بهعنوان نمونه نام میبرند و داستان بوق شیطان را مطرح میکنند که شنیدنی است:
«اولی که همین بلندگو پیدا شد، بعضیها چه داد و فریادی راه انداختند! آقای فلسفی تعریف میکردند، اولین نفری که در میان وعاظ با بلندگو صحبت کرد، من بودم. نمیدانید چه بازی ای سر من درآوردند. گفتند مجلس معظمی بود و در آنجا بلندگو گذاشته بودند. قبل از من واعظی رفت صحبت بکند، گفت این بوق شیطان را بردارید. برداشتند و آن واعظ در اثر کثرت جمعیت نتوانست مطلب را به همه مردم بفهماند. من رفتم روی منبر. تا نشستم گفتم بوق شیطان را بیاورید. ببینید جمود چقدر؟ اینها آبروی دین را میبَرَد. کی گفته بلندگو بوق شیطان است؟!»
میتوان اضافه کرد که بیتوجهی به اقتضائات و روشهای نوپیدای تحقیقی، تعلیمی و تبلیغی و ابزارهای جدید ارتباطی و اطلاعرسانی و جمود در همان روشها و سبکهای معهود و تکراری، که بُرد کارِ پیامرسانی دینی را کاهش میدهد و باب استفاده از نوآوریهای مشروع و مؤثر را میبندد، از همین سنخ تحجر بهشمار میرود…
انگیزهها، عوامل و خاستگاهها
چه عوامل و انگیزههائی موجب تحجر میشود؟ بخشی از این انگیزهها و عوامل، آگاهانه و ارادی است و برخی ناآگاهانه و ناخواسته. نیز بخشی از سر صدق و حسن نیت است و برخی نه، اما پدیدة تحجر و جمود، حتی اگر صادقانه و با حسن نیت باشد، از تأثیر منفی آن چیزی نخواهد کاست!
شناخت ناقص و معیوب از اسلام
مهمترین عاملِ تحجر، فقدان شناخت و معرفتی جامع، عمیق و صحیح از اسلام است. عدم تشخیص اولویتها، خلط بین قالبها با اهداف، عدم تمییز و تفکیک اصول ثابت و مطلق از امور متغیر و نیازهای عصری و نیز عدم تشخیص پوسته از هسته اموری است که ناشی از عدم درک عالمانه، عمیق، همهجانبه، جامع و صحیح از اسلام است و همین موجب جمود و رکود میشود و خاصیت اصلیِ اجتهاد نیز مقابله با همین جمودها و تحجرها است.
«از خصوصیات اسلام است که اموری را که به حسب احتیاج زمان تغییر میکند، حاجتهای متغیر را متصل کرده به حاجتهای ثابت، یعنی هر حاجت متغیری را بسته است به یک حاجت ثابت. فقط مجتهد میخواهد، متفقه میخواهد که این ارتباط را کشف بکند و آنوقت دستور اسلام را بیان بکند. این همان قوة محرکة اسلام است.»
بیتوجهی به نقش «عقل»
از دیگر عوامل جمود و تحجر در عرصههای گوناگون، بیتوجهی به جایگاه و نقش اساسیای است که «عقل» در اسلام دارد. از دیدگاه ما، عقل و وحی، هر دو هم بهعنوان طریق و هم بهعنوان منبع، هم عرض هم و همگام یکدیگر بهعنوان دو حجت مطرح شده و قاعدة ملازمه – که از قواعد مهم فقهی است – دقیقاً درصدد بیان همین همگامی و همراهی است.
«پیوندی که میان عقل و دین اسلام هست، در مورد هیچ دینی وجود ندارد… در اسلام تسلیم کورکورانه نیست، تسلیمی که ضد عقل باشد نیست. البته تسلیمی که مافوق عقل باشد، هست… که آن خودش مطابق حکم عقل است.»
استاد از شیخ طوسی تجلیل میکند که «اصول دین را حق طلق عقل میداند» و «مانند هر عالم روشنفکر اسلامی، میداند که اصول عقاید باید اجتهاداً و از روی فهم مستقیم برای اذهان روشن شوند.»
احتیاطهای نابجا
«این مطلب قابل انکار نیست که در میان علمای شیعه افراد زیادی پیدا شدند که ترس از قیاس آنها را به بیماری جمود مبتلا کرد. هم در شیعه و هم در سنی از این جامدفکران زیاد بودند. اینها وقتیکه با مسألهای مواجه میشدند اگر دستور خاصی در آن مورد رسیده بود جواب میدادند و اگر حدیث و دستور خاصی نرسیده بود، لب فرو میبستند و جوابی نمیدادند. نه قیاس میکردند و نه درپی اجتهاد صحیح و استخراج فروع از اصول بودند».
مطهری ضرورت دقت و احتیاط علمی را برای استنباط مسائل اسلامی، انکار نمیکند، ولی بیاعتنایی به نیازها و بدون پاسخ نهادن پرسشها را نیز جایز نمیشمارد. بخصوص از دیدگاه ایشان، هیچ مسألة مستحدثه و نوپیدائی نیست که نتوان با استفاده و استمداد از شیوة «اجتهاد صحیح» حکم آن را استنباط نمود، آنچه یکی از علل تحجر و جمود شمرده میشود، احتیاطهای نابجا است:
«این جمودها از ناحیة دوستان محتاط بوده است ولی احتیاطهائی که صددرصد بهضرر اسلام تمام شده است.»
احتیاطهای نابجا که خود خلاف احتیاط است، موجب میشود که برای احتراز از فرو افتادن در انحراف، دچار جمود و تحجر شویم و اگرچه با حسن نیت و صدق و اخلاص، راه را برای اصلاح و پویائی حقیقی ببندیم.
تنبلی : شاید این تعبیر، اندکی تند بنظر برسد، ولی انتقاد شدید مطهری به کسانی که ترجیح میدهند به مسائل تکراری و البته بیخاصیت و غیرمفید سرگرم باشند، موجه است:
«ما نمیخواهیم زحمت گام برداری در راههای نرفته را که عصر ما پیش پای ما گذاشته به خود بدهیم. همة علاقة ما این است که راههای رفته را برویم و جادههای هموار و کوبیده را بپیمائیم، ما ترجیح میدهیم راه هفتصد سالة حل شبة «ابن قبه» را طی کنیم و حال آنکه امروز صدها شبهه از شبهة «ابن قبه» مهمتر و اساسیتر و وابستهتر به زندگی عملی خود داریم»
استاد شجاعت و همت علمیِ لازم را برای «سنتشکنی و جریان برخلاف عادت مألوف» از کسی همچون مرحوم شیخ طوسی(ره)، بهعنوان یک عنصر الهام بخش، معرفی میکند.
این عوامل و انگیزهها، صرفاً منحصر به عرصة مباحث فکری و فقهی و فضای حوزهها نیست، بلکه عرصههای دانش و تکنولوژی و فضای دانشگاهی و نیز عرصة مسائل مدیریتی و اجرائی نیز از همین کاستیها رنج میبرد و کسانی که در گفتهها و شعارها، مواضع تحجرستیزی و نوگرائی و پویائی اتخاذ میکنند، خود در عمل کمتر به تدبیر و اقدامِ جدی برای مقابله با این عواملِ بازدارنده، میپردازند. شبیه همین عوامل و انگیزههای بازدارنده بخصوص تنبلی و عدم جسارت برای اقدامات ابتکاری و نو در عرصههای اجرائی کشور، موجب مسائل و مشکلات بزرگِ اجتماعی و اقتصادی جامعة ما شده و کمتر هم در مباحث و اظهار نظرها بدان توجه شده و میشود!
راهکارهای مقابله با تحجر
تأملی در انگیزهها، خاستگاهها و عوامل پدیدة تحجر و جمود، به روشنی مشخص میکند که راهکارهای برخورد با آن و زدودن این پدیده، از نوع راهکارهای اجرائی، اداری، سیاسی و دولتی نیست. البته اینکه اینگونه راهکارها، سهمی در مقابله با تحجر دارند ولی راهکار اساسی و محوری، راهکارهای علمی، فکری و فرهنگی است. از آثار استاد بهدست میآید که سه راهکار کلان برای تحجرزدائی در عرصههای مختلف را مطرح میکنند که از سنخ تلاشهای علمی و فرهنگی است و نخبگان، عالمان، روشنفکران و دلسوزانِ امت اسلام باید بدان بپردازند. البته در شرایطی که حاکمیت اسلامی بر جامعه استقرار یافته است، بکارگیری ابزارها و روشهای حکومتی و اداری نیز – اگر سنجیده و مدبرانه باشد – میتواند به تحجرزدائی – و البته همزمان و در کنار آن، انحرافزدائی و جهالتزدائی – کمک شایانی بنماید.
راهحلهای استاد مطهری(ره) عبارتنداز:
اجتهاد :
اجتهاد جامع، پویا، روشمند و در چارچوب قرآن و سنت، با ملاحظة شرایط زمان و مکان و برای پاسخ به نیازها و پرسشها، اولین راهکار اساسی و مهم در تحجرزدائی است.
«کلیات و اصول اسلامی بهنوعی است که کاملاً ممکن و مقدور است در چارچوب همان کلیات، فروع تازه رسیده را جوابگوئی کرد.»
بکارگیری عقل و «محترم شمردن حق آن»، در همین راه حل نهفته است. ایشان این عبارت علامه اقبال را که «اجتهاد قوة محرکه اسلام است» تأیید و تمجید میکند و معتقد است که «یکی از معجزات اسلام، خاصیت اجتهاد است.» اجتهاد شجاعانه، در چارچوب کتاب و سنت، روشمند و با درک نیازهای عصری میتواند گرههای بسیاری را بگشاید و راههای پیشرفت حقیقی و تامین آرمانهای اسلامی را باز کند.
اعتدال :
یکی از عوامل اساسی تحجر – و همچنین انحراف یا جهالت – خروج از مرز اعتدال و گرفتار آمدن به دام افراط و تفریط است، بنابراین رسیدن به درکی جامع و همهجانبه از اسلام، که خود بخود متعادل و متوازن خواهد بود، از جمله مهمترین راهکارهای مقابله با تحجر است.
«گاهی در وجدان دینی جامعه، ارزشهایی افراطی میآیند و ارزشهای دیگر را از بین میبرند. در گذشته جامعه اسلامی گرایش به ارزش عبادت پیدا کرده بود و ارزشهای دیگر را میخواست از بین ببرد و من احساس میکنم که یک افراط دیگری دارد پیدا میشود و در حال تکون است که یک عدهای میخواهند به گرایشهای اجتماعی اسلام توجه کنند و گرایشهای خدائی اسلام را به بوته فراموشی بسپارند یعنی انحراف و اشتباه دیگر مرتکب شوند… اگر بنا باشد که ما از جادة تعادل اسلام خارج شویم، چه فرق میکند که «عبادتگرای جامعهگریز» باشیم یا «جامعهگرای خداگریز»؟ در منطق اسلام هیچ فرقی نمیکند.»
تفکیک ثوابت از متغیرات: استاد مطهری(ره) توضیح میدهد که در اسلام، یک اصول و پایهای ثابت و لایتغیری وجود دارد که به فطرت انسان متصل است و هرگز قابل حذف و یا تخفیف و تغییر نمیباشد ولی امور متغیری هم وجود دارد که متناسب با اقتضائات و نیازهای زمان، دچار تحول و دگرگونی میشود. استاد مطهری(ره) با ذکر مصادیق و نمونههائی، این تفکیک را در پیشگیری و مقابلة با تحجر، بسیار مهم میشمارد و آن را کار مجتهد ذیصلاح و زمانشناس میداند.
برخی راهکارهای فکری و فرهنگی دیگر برای مقابله با تحجر و انحراف را میتوان برشمرد:
– توجه به اولویتهای اهداف و اهمیت دادن به اهداف اهم نسبت به اهداف مهم
– تفکیک بین شیوهها، روشها و وسایل با «اهداف» و اولویت دادن به اهداف.
– جامعنگری، آیندهنگری و ترجیح مصالح اهم بر مصالح مهم
– تلاش برای ایجاد روحیة انتقادپذیری و نیز گسترش نقد منصفانه و عالمانه، و فضای مناسب برای ارائه نظریات و دیدگاههای اجتهادی روشمند و در چارچوب قرآن و سنت در محیطهای علمی.
تحجر مدرن
آنچه تاکنون مطرح شد، صورتهای معهود تحجر است، ولی تحجر در هر شکل و قالب آن، بازدارندة حرکتِ رو به جلو و متعالی است. چه تحجرِ مألوف باشد و چه تحجر مدرن و نقابدار!
جمود در نظریات، نگرشها و روشهای دنیامدارانه و مادهگرایانه که در دورانی بهعنوان رفتارهای عکسالعملی در برابر کلیسا در غرب، رواج و مقبولیت یافته بود، نیز تحجر است، تحجری که در ظاهر با جمود و ایستائی مخالف است و در باطن، خود گرفتار ایستائی و رکود شده است! ما امروز مواجه با جلوههای نوین و صورتهای نقابدارِ تحجر میباشیم. که راهحل این تحجر جدید نیز اجتهاد، تعادل، واقعبینیِ همراه با آرمانگرائی و آیندهنگری است.
باید در برابر نظریات و راهکارهای مدیریتِ جامعه که در غرب مطرح شده و جلوههائی گزینش شده از آن به ذهن روشنفکران ما رسوب کرده است، اجتهاد پویا و اصیل و در چارچوب ارزشها و امکانات و آرمانهای خودی و ملی و دینی را پیش گرفت و از تقلید کورکورانة آن پرهیز کرد. آنچه بهعنوان آزادی، نقش احزاب، تسامح و تساهل، جامعه مدنی، توسعه، دموکراسی و… ارمغان غرب تلقی میشود، هیچکدام وحی منزل نیست و با تعبیر لیبرالی و غربی آن از اصول ثابت ادارة جوامع بشری هم شمرده نمیشود! پس باید باب نقد آن در جامعه – بخصوص در فضاهای علمی کشور – باز باشد و مجتهدانه آنچه را که به پیشرفت و تعالیِ جامعه ما کمک میکند، اقتباس کرد. برخورد مقلدانه با این مفاهیم و روشها، خود تحجری است که راه را برای تعالی و اصلاح حقیقی میبندد. در برابر سلطة غرب متجاوز و زیادهطلب، راهی جز مقابله و ستیز وجود ندارد و در مواجهه با تکنولوژی و رشد علمی غرب نیز راهی جز اخذ و اقتباس، براساس نیازهای واقعی نیست. خلط این سه وجه غرب و برنهادن یکی بهجای دیگری و جاری کردن حکم یکی برای دو وجه دیگر، ما را در مواجهه با واقعیتها دچار اشتباه خواهد کرد و به مسیر گمراهکنندهای که در روزگاری روشنفکریِ وابسته و غربزده به دنبال آن بود، خواهد کشانید.
سخن پایانی
استاد مطهری (ره) مقابله و برخورد با جهالت را بهعنوان «وظیفهای که از رهبری نهضت [و انقلاب اسلامی] انتظار میرود،» تلقی مینماید. از این نکته میتوان الهام گرفت که مهمترین نقشِ رهبریِ جامعه اسلامی، تنظیم حرکت جامعه و پیشگیری از رکود و توقف و جمود آن، همزمان با مراقبت از انحراف و درغلطیدن به خروج و عدول از چارچوبهای ارزشی و اهداف متعالی است. بنابراین هدایت جامعه در سمت و سوئی که هم از جمود و تحجر و هم از جهالت و انحراف – همزمان و هر دو – در امان بماند و بتواند مسیر پیشرفت و تعالی و رشدیابندة خود را تامین و حفظ کند، انتظاری است که رهبری جامعه آن را برآورده میسازد. البته توفیق در این کار خطیر بدونِتوجه و همراهی وکمک فرهیختگان، عالمان، روشنفکران متعهد و مدیران کلان، میسر نخواهد شد، و همین واقعیت، مسئولیت بزرگی را که مراکز علمی و سیاسی برعهدهدارند، روشن میکند.
استاد شهید حدود ۴۰ سال قبل، حکمتی بر قلم جاری کرده که گوئی هشداری به ماست:
«امروز این ملت تشنة اصلاحات نابسامانیها است و فردا تشنهتر خواهد شد. ملتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب افتادگی میکند و عجله دارد به آنها برسد، از طرفی مدعیان اصلاحطلبی – که بسیاری از آنها علاقهای به دیانت ندارند – زیادند و در کمین احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت به حاجتها و خواستهها و احساسات بلند این ملت پاسخ مثبت ندهند، بهسوی آن قبلههای نوظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند، موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟»
پینوشتها :
. ر.ک، مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری (صدرا، تیر ۱۳۵۷)، ص ۲۵۳٫
. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶) ص ۶۹ و ۷۰٫
. همان، ص ۸۰٫
. نهضتهای اسلامی در صدسالة اخیر (صدرا – تابستان ۱۳۷۵)، ص ۹۲٫
. علل گرایش به مادیگری (صدرا – تیر ماه ۱۳۵۷)، ص ۲۵۳٫
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۱۱۵٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۹٫
. علل گرایش به مادیگری (صدرا – تیرماه ۱۳۵۷)، ص ۷۳٫
. همان، ص ۲۱۸٫
. سیری در نهجالبلاغه (صدرا – ۱۳۵۴)، ص ۲۱۴ – ۲۲۵٫
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۱۹۶٫
. تکامل اجتماعی انسان، ص ۱۸۶٫
. پاسخهای استاد به نقدهائی بر کتاب مسئله حجاب (صدرا – بهمن ۱۳۶۷)، ص ۷۱٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۸ – ۱۸۹٫
. همان.
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۱۱۳٫
. همان، ص ۱۵۶٫
. همان، ص ۱۴۶٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۹ – ۱۹۰٫
. در کتاب مسألة حجاب نمونههائی از اجتهاد شجاعانه و روشمند را میبینیم، از جمله: مسئله حجاب (شرکت سهامی انتشار، خرداد ۱۳۵۳)، ص ۲۴۳٫ همچنین در مباحث اقتصادیِ استاد مطهری (ره)، این نمونهها فراوانتر است. ر.ک. نظری به نظام اقتصادی اسلام (صدرا، مهر ۱۳۷۸).
. فرزندان خودتان را به اخلاق خودتان تربیت نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما خلق شدهاند. استاد مطهری (ره) این عبارت را از قول افلاطون در کتاب ناسخ التواریخ دیدهاند. ر.ک: اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۲۷۴٫
. همان.
. همان، ص ۲۸۲٫
. همان، ص ۱۶۰٫
. قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۵۷: حکم و حکومتی جز از آنِ خدا، نمیباشد.
. علل گرایش به مادیگری (صدرا – تیر ماه ۱۳۵۷)، ص ۲۰۳٫
. همان.
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا، اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۱۶۰٫
. همان، ص ۱۹۳ و ۱۹۴٫
. همان، ص ۱۹۷٫
. همان، ص ۲۳۹ و ۲۴۰٫
. همان، ص ۲۴۷ و ۲۴۸٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۶٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۰٫ البته در متن کتاب، به اشتباه، «استخراج اصول از فروع» آمده که پیداست سهوالقلم است.
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۷۶)، ص ۸۶٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۸۹٫
. همان، ص ۱۸۷٫
. همان، ص ۱۸۸٫
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۶۵)، ص ۲۳۲٫
. همان، ص ۲۴۱٫
. تکامل اجتماعی انسان (صدرا – زمستان ۱۳۶۵)، ص ۱۹۰٫
. انسان کامل (دفتر انتشارات اسلامی – دیماه ۱۳۶۲)، ص ۷۸٫
. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۶۵)، ص ۲۳۹٫
. استاد مطهری(ره) در هنگام طرح مسألة اشعریگری و جمود آن، آنان را به جمود در حد فلسفه حسی غرب توصیف میکند. ر. ک، علل گرایش به مادیگری (صدرا – تیرماه ۱۳۵۷)، ص ۲۵۳ – ۲۵۴٫ همچنین ایشان مطلبی را هم از استاد فقید خود – مرحوم آیةا بروجردی (ره) – نقل مینمایند که فکر اخباریگری را ناشی از فکر مادیگری در مغرب زمین میدانستهاند. ر.ک. اسلام و مقتضیات زمان (صدرا – اردیبهشت ۱۳۶۵)، ص ۱۵۰٫ ملاحظه میشود که از دیدگاه استاد مطهری (ره)، تفکر امروز مغرب زمین نیز دچار نوعی تحجر و جمود، تلقی میشود.
. نهضتهای اسلامی در صدسالة اخیر (صدرا – تابستان ۱۳۷۵)، ص ۹۲٫
. مرجعیت و روحانیت (شرکت سهامی انتشار – ۱۳۴۱)، ص ۱۹۷ و ۱۹۸٫ البته اصلاحاتی که استاد مطهری(ره) در سال ۱۳۴۱، جامعه را آبستن آن میدید، با تدبیر الهی و رهبری امام خمینی (ره) و حضور و مجاهدت مردم، در قالب انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بروز و ظهور کرد و تا حد زیادی تحقق یافت. امروز هم به یاری خداوند و تدبیر خلف صالح آن روح قدسی الهی و همان حضور مردمی، همان جهتگیری اصلاحِ عمیق دینی و الهی و انقلابی استمرار خواهد یافت. بمنه و کرمه.