دینداری، شادی یا غم ؟!
بسیاری از مردم به خصوص جوانان چنین میپندارند که دینداری با زندگی شاد منافات دارد. کسانی که دیندارترند از شادی کمتر در زندگی برخوردارند و کسانی که به احکام و آموزههای دین کمتر پایبندند در بهرهبرداری از لذتها و شادیهای زندگی آزادی بیشتری دارند… آیا این پندار صحیح است؟ و اساساً این پندار از کجا شکل گرفته است و منشأ آن چیست؟
ریشه یابی
ریشه این پندار را میتوان در چند مورد خلاصه کرد:
۱٫ نوع برخورد و مواجهه برخی دینداران که- برخلاف دستورات و آموزههای اخلاقی اسلام- چهرهای عبوس و گرفته دارند و نیز با گلایه و نارضایتی با همه مسائل برخورد میکنند. گویی هیچ شادی و نشاطی در وجود آنان یافت نمیشود!
۲٫ مراسم و برنامههایی که در جامعه ما در ایام سوگواری برای پیشوایان و بزرگان دین برگزار میشود، نمود و گستره آن نسبت به مراسم شادی و سرور برای آن بزرگواران به مراتب بیشتر است. مثلاً برای عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین(ع) معمولاً در ماه محرم و صفر مراسم و محافل برگزار میشود ولی به مناسبت میلاد مسعود آن حضرت تنها یک روز مراسم جشن و سرور بر پا میشود، آن هم محدود و مختصر!
۳٫ برخی احکام دین محدودیتهایی ایجاد میکند که خود به خود شادیها را محدود میسازد مثلاً حرمت لهو و لعب، ممنوع بودن موسیقی حرام، ممنوعیت اختلاط زن و مرد نامحرم و … این احکام بخشی از شادیها و محافل و مراسم تفریحی را -که در میان غیرمتدینین رایج و معمول است- ممنوع میسازد و خود به خود زندگی شاد را از دینداران سلب میکند؛ همچنین احکام و دستوراتی که مانع درآمدهای حرام و یا اسراف و تبذیر است، خود زمینههای زندگی شاد را محدود میسازد.
۴٫ بالاتر از همه برخی توصیهها و دستورات دینی است که شادی را مذمت کرده و اندوه و غم را مورد ستایش قرار داده است. مفاهیمی چون گریه، ترس، عزاداری، ذکر مصیبت، اندوهگین بودن و … در فضای دینداری ارزش و تقدس یافته و خنده، قهقهه، پایکوبی، دست زدن و … مفاهیمی مذموم و بد تلقی میشود. این موارد زمینه و منشأ این برداشت میشود که دینداری با زندگی شاد منافات دارد بنابراین برای داشتن زندگی شاد نمیتوان دیندار بود!
برای تبیین موضوع، باید ببینیم تعریف ما از دینداری و زندگی شاد چیست؟
دینداری
معنی صحیح و درست دینداری، باور به آموزههای اعتقادی دین و پایبندی به مقررات، احکام و ارزشهای دینی است البته منظور ما از دین، نه هرچه که به عنوان دین شناخته میشود، بلکه اسلام ناب و حقیقی است. هر فرد یا جامعهای که باور عمیقتر و جدیتری به مبانی اعتقادی اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامی را بیشتر و دقیقتر عمل کند، دیندارتر شمرده میشود. از آنجا که دین حق- یعنی اسلام ناب محمدی(ص)- موجب تأمین سعادت انسان و نشاندهنده راه خوشبختی حقیقی است و سعادت و خوشبختی شادی حقیقی و ماندگار را برای ما به وجود میآورد. بنابراین دینداری درست نمیتواند با شادی حقیقی ناسازگار و متضاد باشد. بله، برخی رفتارهای ناشایست کسانی که ادعای دینداری میکنند و آداب و رسوم غلطی که به نام دین در جوامع دینی جاری است، نباید به حساب دین گذاشته شود. دستورات دین به ما توصیه میکند که در مواجهه با یکدیگر چهرهای بشاش و شاد داشته باشیم و حتی اگر اندوه و غصهای هم در درون ما وجود دارد آن را به رخ دیگران نکشیم و نگذاریم کام دیگران را تلخ کند.۱ اما بیتوجهی به این دستورات، موجب برداشت غلط از دینداری میشود! در مورد مراسم و محافل عزاداری و سوگواری، تنها برای جریان کربلا و حماسه عاشورا است که توصیههای مؤکد و فراوان برای گریه و عزاداری شده است که علاوه بر ریشههای عاطفی این مسئله، زنده ماندن درسهای زندگیساز عاشورا مدنظر بوده است. اما در کنار این توصیهها، دستورات فراوانی هم برای شادی و سرور در مناسبتهای شاد ارائه شده است. امامان ما فرمودهاند که شیعیان ما- یعنی دینداران حقیقی- در شادی و سرور ما، شادمانند.۲ و در حزن و اندوه ما، اندوهگین. حالا اگر در جامعه ما تعادل رعایت نمیگردد و شادی و سرور در مناسبتهای شاد به اندازه مراسم عزاداری و گریه اهمیت داده نمیشود، ناشی از برداشت ناقص و عادت غلط «دینداران» است نه اینکه «دینداری صحیح و حقیقی» آن را ایجاب کرده باشد!
به هر حال به نظر میرسد دینداری- به معنی صحیح و جامع آن- منافاتی با زندگی شاد- به معنی درست و عمیق آن- نداشته باشد، ولی نگاه و تعریف ما از «زندگی شاد» هم باید روشن شود تا پاسخ این پرسش کامل گردد.
زندگی شاد
شادی، همان حال خوش، انبساط خاطر و احساس مثبت و خوبی است که هر کدام از ما آن را تجربه کرده است. شنیدن خبری مسرتبخش، به دست آوردن موفقیتی برجسته، قرار گرفتن در موقعیتی لذتبخش، مشاهده صحنهای غرورآفرین، … همه و همه موجب خوشحالی و شادی خاطر انسان میگردد. اما همه شادیها به یک اندازه برای ما مهم و مطلوب نیست. دانشجویی که برای به دست آوردن موفقیتی علمی در حال پژوهش و مطالعه است، به راحتی از بسیاری خوشیها و شادیهای گذرا چشم میپوشد تا به خوشحالی و شادی ناشی از آن موفقیت علمی دست یابد. کارگر یا کارمندی که برای تأمین معاش خود و فراهم کردن زندگی راحت و شاد تلاش فشرده و خستهکنندهای را انجام میدهد، در این راه از بسیاری از لذتها و شادیهای زودگذر چشم میپوشد و حتی سختیها و رنجهایی را تحمل میکند. پس از واقعیتی بدیهی است که: «برای به دست آوردن لذتهای بزرگتر و شادیهای ماندگارتر، باید از لذتها و خوشیهای کوچکتر و پستتر صرفنظر کرد» اگر اندکی روی همین قاعده تأمل و درنگ داشته باشیم، به راحتی در مییابیم که انواع و اقسام شادیها را باید طبقهبندی کرد و سپس برای زندگی شاد به تعریفی مناسب و صحیح دست یافت.
اقسام شادیها
شادیها گاه گذرا هستند و گاه ماندگار، گاه کاذبند و گاه حقیقی، گاه شخصیاند و گاه خانوادگی و یا ملی و نوعی، گاه سطحیاند و گاه عمیق، گاه مادیاند و گاه معنوی، … البته به دست آوردن هر شادی نیاز به تلاش دارد و هزینه خاص خود را میطلبد! این هزینه گاه مادی است و گاه معنوی و یا هر دو. شادیهایی در زندگی یافت میشوند که بسیار پر هزینهاند و هیچ فرد عاقلی حاضر نیست هزینههای آن شادی را تحمل کند ولی برخی شادیها کم هزینهاند یا ارزش آن را دارند که برای به دست آوردن آن، هزینههای فراوان تحمل شود. کسانی هستند که شادی شخصی خودشان برایشان مهمتر از هر چیز دیگری است و رنج و زیان دیگران برای آنان در ازای به دست آوردن آن شادی هیچ اهمیتی ندارد. کسی که با سرقت اموال یا تجاوز به ناموس دیگران برای خود شادی فراهم میسازد، آیا نمیاندیشد که هزینه شادی او را دیگران باید تحمل کنند؟ اکنون این سؤال را باید مطرح کرد که منظور از زندگی شاد چیست؟ آیا تعاریف سطحی، مادی، گذرا و کاذب شادی است یا تعاریفی عمیق و معنوی و ماندگار؟!
به نظر میرسد، غالباً به ابعاد و اعماق «زندگی شاد» توجه نمیگردد و غالباً با معیارهای ناقص و سطحی زندگی شاد تعریف میشود. در سطح خرد میبینیم که بسیاری از افراد شادیهای گذرا و مادی خود را به هر قیمتی بر شادیهای ماندگار و معنوی خود و نیز بر شادیهای دیگران ترجیح میدهند. در سطح کلان هم شاهد تأمین لذت و شادی برخی طبقات مرفّه جامعه و یا شادی مادی و ظاهری برخی کشورها و ملتها به بهای گزاف رنج و سختی و تباهی برای سایر طبقات یا سایر کشورها هستیم. آیا منظور از منافات بین دینداری و زندگی شاد، این گونه شادیهاست؟ اگر این طور است باید تأکید کنیم که حقیقتاً دینداری با این گونه زندگی شاد قطعاً منافات دارد و اساساً دین حق و اسلام ناب برای پیشگیری از اینگونه شادیها ارائه شده است! دینداری حقیقی موجب میشود که ما از هر راه و وسیلهای در صدد کسب شادیهای فردی و مادی خود نباشید. راحتی دیگران را به راحتی خود ترجیح دهیم و از این طریق به شادیهای عمیقتر، متعالیتر و ماندگارتری دست یابیم.
توجه داشته باشیم که بسیاری از شادیهای ما ناشی از شرایط و وضعیتی است که دیگران بوجود آوردند و یا ناشی از حماسهای است که رنج و تلاش دیگران آن را خلق کرده است. شادی و لذت عمیق و گستردهای که ملت ما در حماسه فتح خرمشهر به دست آوردهاند و یا شادی تاریخی و ماندگار، از دستیابی به استقلال و آزادی و مردمسالاری، نتیجه تلاشها، مجاهدتها و صرفنظر کردن تعداد بیشماری انسانهای وارسته و فداکار از خوشیها، شادیها و لذتهای مادی و زودگذر خود بوده است. دینداری زمینهها و عوامل و انگیزههای پیدایش چنین شادیهایی را فراهم میسازد.
بنابراین باید بر روی تعریف «زندگی شاد» تأمل کنیم. حقیقتاً زندگی شاد چیست؟ بله، بخشی از شادیهای زندگی، شادیهای شخصی، مادی و گذرا است، نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که هر انسانی به اینگونه شادیها نیاز دارد. دین این نیاز طبیعی را نه تنها قبیح و طرد نکرده است. که برای تأمین صحیح و درست آن، راهکارهای فراوان و آسانی را هم ارائه کرده، ولی مهم این است که فرد و جامعه دیندار زندگی را در زندگی مادی و حیات دنیوی محدود نمیکند. این کافران و منکران حقیقتند که جز ظواهر زندگی مادی نمیبینند و از زندگی اخروی و حیات ابدی غافلند.۳ ما اگر دیندار واقعی باشیم، نباید تنها به زندگی شاد دنیوی بیندیشیم و نباید شادی زندگی پایدار و جاودان خود را از یاد ببریم. تأمین زندگی شاد به معنی واقعی آن، مستلزم هزینههایی است که از جمله آن، چشم فروبستن از برخی شادیها و لذتهای دنیوی است. لذتهای حرام که غالباً جایگزین حلال هم دارد و اگر به درستی نگریسته شود. شادی ناشی از آن، چندان هم خوشایند نیست.
اگر لذت ترک لذت بدانیدگر لذت نفس لذت ندانی
شادیهای مادی و طبیعی
به هر حال شادیهای طبیعی و مادی هم لازم و ضروری است به شرط اینکه اولاً تأمین این شادیها به شادیهای دیگر لطمه وارد نکند و ثانیاً این شادیها، موجب رنجها و دشواریهای بعدی برای ما نباشد و ثالثاً این شادیها، مانع دستیابی و چشیدن شادیهای متعالی، معنوی و ماندگار نگردد.
اگر زندگی شاد را برای خود و دیگران با این سه اصل تطبیق دهیم و درصدد تأمین آن باشیم، دینداری نه تنها مانع آن نیست که فراهم کننده و تسهیلکننده آن هم هست. بار دیگر این سه اصل را مورد توجه و تأمل قرار دهیم.
۱٫ شادیهای مادی و طبیعی، گاه موجب سلب شادیهای دیگران میشود. اسلام
با قرار دادن مقررات و احکام دقیق و گسترده، از این امر پیشگیری کرده است.
قوانینی که مانع کسب درآمدهای حرام میشود، بخشی از مقررات اسلام در روابط
زن و مرد، احکامی که حفظ حقوق دیگران را واجب میسازد و نیز وظایفی که
اسلام برعهده همگان قرار میدهد تا شرایط مناسبی از نظر اخلاقی و فرهنگی در
جامعه ایجاد گردد، همه برای آن است که تأمین شادیهای مادی و طبیعی برای
عمدهای از مردم، موجب سلب شادی دیگران نگردد.
۲٫ بعضی از شادیهای طبیعی و مادی مستلزم هزینههای گزافی است. گاهی یک لحظه هوسرانی -که شادی محدود و گذرایی را برای شخص به دنبال دارد- موجب یک عمر پشیمانی میشود! طبعاً انسان عاقل هرگز حاضر نیست برای اینگونه شادیها هزینههای زیادی را متحمل شود. اسلام هم محدودیتهایی را برای برخی شادیهای طبیعی و مادی قرار داده تا چنین پیامدی نداشته باشد. حرمت مشروبات الکلی در اسلام، حرمت قمار و برخی معاملات و … این هدف را دنبال میکند.
۳٫ مهمتر از همه، شادیهای متعالی، ماندگار و اصیل است که غالباً قربانی شادیهای سطحی، مادی و گذرا میگردد. دین حق- یعنی همان اسلام ناب و اصیل- با محدود کردن برخی شادیهای مادی، زمینه را برای رسیدن به شادیهای معنوی و متعالی فراهم میسازد. فرد یا جامعهای که همه همت و سرمایه خود را صرف شادیهای زودگذر بنماید، قطعاً از شادیهای معنوی محروم میماند.
این حقیقت آشکاری است که همه عارفان و عالمان اخلاق و تربیت بر روی آن تأکید کردهاند و هر کسی کم و بیش آن را تجربه کرده است.
دیدن نور معرفت در جان خویشتن مستلزم صرفنظر کردن از برخی لذتهای طبیعی است:
اندرون از طعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی
احکام اسلام تأمینکننده شادیهای اصیل
دستورات و احکام اسلام در باب عبادات و کسب معرفت الهی و نیز برخی دستورات و مقررات اجتماعی و اقتصادی اسلام، که به ظاهر محدودکننده لذتها و خوشیهای ما است دقیقاً به همین منظور قرار داده شده است. شادی معنوی کسی که با چشمپوشی از لذتهای طبیعی و سیر و سلوک معنوی، لذت رابطه با خداوند را چشیده است، هرگز برای دیگران قابل فهم نیست، شادی عمیقی که فراتر از رنجها و سختیهای ظاهری برای یک انسان مجاهد و سختکوش برای اطاعت امر خدا حاصل میشود، با شادیهای سطحی و گذرا قابل مقایسه نمیباشد. بنابراین ظلم بزرگی به انسانها است که آنان را تنها به شادیهای ظاهری و مادی دلخوش و سرگرم کنیم و زندگی شاد را در چارچوب تنگ شادیهای سطحی و گذرا تعریف نمائیم. چه محرومیتی دردناکتر و تأسفبارتر از محرومیت از شادیها و لذتهای متعالی و اصیل است؟
بنابراین اگر بگوییم که هدف اصلی دین و دینداری، دستیابی به زندگی شاد به معنی واقعی و کامل آن میباشد، سخنی به گزاف نگفتهایم.
در این صورت در مییابیم که بدون دینداری، نمیتوان به زندگی شاد دست یافت.
از همینرو قرآن کریم دینداران واقعی و هر انسانی راستین را به شادیها و لذتهای حقیقی بشارت میدهد و فاسقان و کافران را از غصههای ماندگار و وضعیت اندوهباری که برای خود رقم زدهاند بیم میدهد.۴
غم متعالی
همانگونه که شادی دارای سطوح و انواع مختلفی است. غم نیز چنین است. غصههای حقیر و اندوههای مادی و طبیعی، محدود و گذرا هستند. اما نوعی غم متعالی و انسانی است که ناشی از احساس هبوط و دورافتادگی از حقیقت است. انسان فرهیختهای که عالم طبیعت را پستترین سطح حیات میبیند و خود را دورافتاده و در خراب آباد طبیعت مییابد، در این غم بزرگ لذتی متعالی را حس کند و نمیتواند دل خوش به زندگی غافلانه و شادیهای کودکانه باشد! البته این غم، محدود به این عالم خاکی است و در زندگی جاودانه از آن خبری نیست. این است که ارزش مییابد و در ادبیات عرفانی ما نیز خود را به صورت برجسته نشان میدهد.
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
این غم عرفانی که ناشی از هجران انسان از مبدأ خویش است، سیما و سیرت عارفان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و ناظران را به شگفتی وامیدارد که چرا آنان به «زندگی شاد» پشت کردهاند.۵ غافل از آنکه:
در اندرون من خسته دل چه دانی چیست
که من خموشم و او در فغان و غوغا است!
نتیجهگیری
اگر تعریف خود از «دینداری»، «زندگی»، «شادی و غم» را مورد بازکاوی و تامل قرار دهیم، خواهیم دید که دینداری حقیقی و پایبندی به ارزشهای دینی، گرچه برخی شادیهای مادی و طبیعی را محدود میکنند ولی در عوض، لذتها و شادیهای ارزشمند و متعادلی را برای فرد و جامعه دیندار به ارمغان میآورد. در برابر، آنچه را که انسان غافل از دین به عنوان «زندگی شاد» برای خود میپندارد، چیزی جز شادیهای سطحی و مادی نیست که علاوه بر محروم کردن دیگران از شادی، غالباً مستلزم هزینههای فراوان، پیامدهای تأسفبار و بالاتر از همه محروم شدن از لذتها و خوشیهای ابدی و معنوی است. اگر زندگی جاودان و ابدی انسان را در نظر بگیریم، زندگی شاد جز در پرتو دینداری تحقق نخواهد یافت و اگر زندگی شاد دنیوی را هم جستجو کنیم، با دینداری میتوان به مصداق جامع متعادل و صحیحی از آن دست یافت. البته به شرط آنکه همه ابعاد دین را به درستی شناخته و بدان در عمل پایبند باشیم. ضمن اینکه برخی دریافتها، رفتارها و عادات در بعضی از جوامع دینی از جهت عدم توجه به لذتها و شادیهای مشروع، قابل نقد است و باید اصلاح گردد.
پی نوشت ها:
۱٫ غررالحکم و درر الکلم، ص ۹۱٫
۲٫ همان، ص ۱۱۷
۳٫ سوره روم، آیه ۷٫
۴٫ ر.ک: آیات فراوانی که از نعمتها و شادیهای بهشتی برای دینداری و عذاب دردناک برای دوزخیان که اهل ایمان و عمل صالح نبودهاند، یاد کرده است، از جمله سوره آلعمران آیه ۱۷۰ ، آیه ۱۸۸٫
۵٫ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳ (در اوصاف متقین).